شعرایرج مظلوم سامانی | |||
سلام بازم اومدم اما ایندفه با یه شعر ناب
به شکوه این غزل کمتر غزلی رو سراغ دارم.
هر وقت خوندم یه لذت تازه داشت و یه حس عجیب وبا شکوه
خوندنش رو برای چندین بار به شما هم پیشنهاد میکنم تا به
شکوه شعر و بزرگی شاعرش ایمان بیارید
خیال خام پلنگ من ،به سوی ماه جهیدن بود
وماه را زبلندایش ،به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من-دل مغرورم- پرید و پنجه به خالی زد
که عشق -ماه بلند من- ورای دست رسیدن بود
گل شکفته!خداحافظ،اگر چه لحظه ی دیدارت
شروع وسوسه ای درمن ،بنام دیدن و چیدن بود
من وتو آن دو خطیم آری،موازیان به ناچاری
که هردو باورمان زآغاز، به یکدگر نرسیدن بود
اگر هیچ گل مرده دوباره زنده نخواهد شد
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریب کار دغل پیشه،بهانه اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی ،که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ،ولی به فکر پریدن بود
زنده یاد حسین منزوی
62958:کل بازدید |
|
8:بازدید امروز |
|
3:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
حضور و غیاب
| |
لوگوی خودم
| |
انجمن شعر | |
پرسه زن بیتوته های خیال | |
موضوعات | |
یک جهنم شعر شعر جام سعر ناب | |
اشتراک | |