شعرایرج مظلوم سامانی | |||
یاس پیچانده به مو،مست، همینطور برو
سبد خنده کف دست ،همینطور برو
نردبان راه مسیحا به فراتر آنجاست
آخر کوچه بن بست ،همینطور برو
به خراشیدن انگشت ،به کوبیدن مشت
کوهها راهت اگر بست ،همینطور برو
وهم تقدیر بدت هیچ به خاطر مرواد!
چشم دستان خدا هست، همینطور برو
تا که آبستن غربت نشوی در خم راه
یاد منهم به تو پیوست ،همینطور برو
62828:کل بازدید |
|
0:بازدید امروز |
|
9:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
حضور و غیاب
| |
لوگوی خودم
| |
انجمن شعر | |
پرسه زن بیتوته های خیال | |
موضوعات | |
یک جهنم شعر شعر جام سعر ناب | |
اشتراک | |