شعرایرج مظلوم سامانی | |||
من این ذائقه ی مست ،خدا رحم کند
و توکه می روی از دست،خدا رحم کند
وای اگر پرسه زدنهای مرا سوق دهی
طرف کوچه ی بن بست، خدا رحم کند
هر چه دل بود بیاد تو کبوتر کردم
به تو افسوس نپیوست، خدا رحم کند
ذات تو موج بلند است که از غفلت باد
خورده بر ساحلکی پست،خدا رحم کند
از خودم خواستم آهسته فراتر بروم
خود من راه مرا بست،خدا رحم کند
تا شب قطبی این عشق ندارد سحری
کمترین فاجعه مرگ است،خدا رحم کند
62954:کل بازدید |
|
4:بازدید امروز |
|
3:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
حضور و غیاب
| |
لوگوی خودم
| |
انجمن شعر | |
پرسه زن بیتوته های خیال | |
موضوعات | |
یک جهنم شعر شعر جام سعر ناب | |
اشتراک | |